درباره من

عکس من
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

یکشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۹۱

فرزند حرامزاده مماشات

بار دیگر دست فرزند نامشروع و حرامزادۀ مماشات، خون زیباترین و پاکبازترین آزادیخواهان را بر روی زمین ریخت و برگ ننگینی دیگر بر تاریخ سراسر جنایت و قساوت حکومت کفتاران عمّامه به سراضافه نمود. همه می دانند که رژیم منحوس آخوندها در صورتی که طیّ سالیان سراسر ننگ و فضاحت خویش از سوی دول غربی حمایت نمی شد، تا به حال هزاران بار کفن پوسانده و از صحنۀ تاریخ ایران محو و نابود شده بود. همانها که در اوج درگیریهای لفظی ظاهری در پشت پرده برایش کیک و کلت هدیه می فرستاند و همانها که نفت چوب حراج خوردۀ مردم ایران  را می بردند و در ازایش ابزار و وسائل سرکوب و خفقان، تحویلش می دادند. همانها که بارها روی کاغذ در سازمانهای بین المللی برای نقض حقوق بشر و البته حفظ وجهۀ خویش محکومش می کردند و سپس در پشت پرده دستهای تا مرفق در خونش را می فشردند و ضمن تاراج منابع و منافع ملّت ایران، شمشیرش را تیزتر می کردند و حتّی امروز هم که کمی به خودشان آمده اند و می بینند که بمب اتمی اسلامی دارد از زیر عبای ملّاها بیرون می زند باز هم شل کن سفت کن می کنند و تمام سعی شان این است که همین رژیم سفّاک بر اریکه قدرت باقی بماند و در مقابل قدری از قلدربازی و عربده های هل من مبارز دست برداشته و کوتاه بیاید.
از اینروست که جرأت پیدا می کند در خیابانها چوبه های دار برپا نماید. در زندانها بساط شکنجه و تجاوز راه بیندازد، سیل نیرو و سلاح را به حمایت از دیکتاتور شقیّ سوریّه روانۀ آن دیارکند، در عراق دست بالا را داشته باشد، افغانستان را هر گاه که اراده کرد، با ارسال سلاح ناامنتر نماید و به راحتی انسانهای خلع سلاح شده ای را که در بدترین شرایط ممکن دست از مقاومت نکشیده اند و یگانه گناه و بزرگترین گناهشان هم مبارزه با همین رژیم است، زیر چشم امریکائیها به موشک و خمپاره ببندد و آب هم از آب تکان نخورَد.
در این داستان البته جنس حرامزاده ها جورِ جور است. مالکی پاسدار همین رژیم است. اگر حمایت سپاه قدس نبود، معلوم نبود تا ته کدام جهنم درّه یی سقوط کرده بود.
 به کوبلر نگاه کنید. آنچه او انجام می دهد را نباید بعنوان عملکرد یک فرد تلقّی نمود و مورد بررسی قرار داد. آنچه اتّفاق می افتد که نباید بیفتد و آنچه که روی نمی دهد که باید روی بدهد را کوبلر تعیین نمی کند. او فقط چهرۀ کریه و مفلوک دیپلماتی را نمایندگی می کند که همانند یک ربات خودش را در اختیار اربابانش قرار داده است. یک خودفروش سیاسی که خط و خطوط دیپلماسی اش را دیگران تعیین و تکلیف می کنند و او تنها پیش برندۀ آن سیاستهاست. همین فردا اگر دستور بگیرد که ساکنان زندان آزادی را در بهترین و امنترین هتلها اسکان دهد، شک نکنید که به بهترین وجه انجام وظیفه خواهد کرد. آخر او نوکر ولینعمتان خویش است و نه نوکر بادمجان.
در پس آینه طوطی صفتش داشته اند........هر چه استاد ازل گفت بگو، می گوید.
نقطۀ مقابل چنین آدم بی رگ و ریشه یی البته یکی مثل بومدراست که وجدانش را تعطیل نکرده و انسانیّتش را به ثمن بخس نفروخته است. او قید پست و مقام و پول را می زند تا دستش به خون آلوده نگردد، پس شرافتمند است و صد البته که از اینرو جایی در میان حرامزادگان سیاسی و سیاستهای حرام ندارد. رئیس همین کوبلر آقایی ست به نام بان کی مون. از نظر او سه رکن اصلی سازمان ملل، صلح و امنیّت، توسعه و حقوق بشر است امّا در عمل او نیز عاملی ست که سیاستهای کلان و در رأس آن سیاستهای دیکته شدۀ کشور میزبان سازمان مطبوعش را پیش می برد. عوض کردن موجودی مثل کوبلر برای او به اندازۀ ارسال یک ایمیل زحمت برمی دارد. امّا موضوع این است که مادامی که خط و نحوۀ برخورد با اهالی زندان آزادی از سوی از ما بهتران تغییر نکرده، جابه جایی کوبلر هیچ دردی دوا نخواهد کرد.
اوباما می خواهد با فشار و تهدید و تحریم از یک سو و از سوی دیگر با تشویق و چشم پوشی بر جنایات رژیم و نادیده گرفتن جنایاتی از نوع آنچه که سحرگاه بیست و یک بهمن در خصوص مبارزان آزادی ایران مرتکب شد، رژیم را بر سر میز مذاکره کشیده و راه دستیابی اش به بمب اتم را با این روش ببندد. هر کس هم که فکر می کند او و سایر همفکرانش در امریکا و دول اروپایی، ذرّه یی برای نجات مردم ایران تره خرد می کنند، سخت در اشتباه است. رژیم هم با استفاده از همین موضع، از مسیر چراغ سبز امریکا عبور می کند و بی هیچ هراسی از عواقب آنچه که انجام می دهد، دست به قتل عام می زند.
آخوندها در صدور بحران ید طولایی دارند. مخصوصا اینروزها که بحران تا حیاط خلوت بیت رهبری نفوذ کرده و سران سه قوّه اش تبدیل به سگهای هاری شده اند که در حال جر و واجر دادن همدیگرند و هیچ بیمی هم از چخ چخ کردنهای مقام معظم به دل راه نمی دهند. طبیعی ست که در این حالت و با توجّه به موارد فوق الذّکر یعنی چراغ سبزهای مستقر در جادّه های استعمار، آنها موشکهایشان را به سمت و سوی جدّی ترین و سرسخت ترین دشمنان قسم خورده شان، نشانه روند.
هر کس که شناسنامۀ ایرانی دارد و قلبش برای میهن و ملّت می تپد، حتّی اگر خط و خطوط شورا و مجاهدین را به هر دلیلی نپذیرد و قبول نداشته باشد، امّا باید از هر طریق به یاری بشتابد و جنایت جانیانی که با استفاده از چراغ و چشمکهای استعمارگران بر فرزندان دلیر خلق می تازند را به هر شکل و هر بیانی که می تواند محکوم کرده و اعتراض نماید. سکوت ننگی است که تا ابد بر پیشانی تک تک ما خواهد ماند. البته و صد البته صاحب شناسنامۀ ایرانی بودن تنها شرط این مهم نیست. انسانیّت نیز حکم می کند که به یاری آنان بشتابیم. از انسانهای برجسته یی که نه هموطن ما هستند و نه همزبان و فرهنگشان هیچگونه همخوانی با فرهنگ ما ندارد، امّا به یاری شتافته اند و سالهاست که بیدریغ همراه و غمخوار ملّت در بند ایرانند و در یک کلام آزاده اند، یاد بگیریم و آنان را الگوی خویش قرار دهیم.
سلام بر شهیدان راه وطن و آزادی ملّت ایران
برقرار باد آزادی و استقلال
پاینده باد ایران

هیچ نظری موجود نیست: